عجب خیاطیست... - رویای بارانی

بازدید امروز : [8] ، دیروز: [0] ، کل بازدیدها:[3422]

[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]

دسترسی ها

عجب خیاطیست... fatomeh khodabakhshian 94/2/4:: 12:21 ع

عجب خیاط نامردیست دنیاإدل هیچکس رابرای من تنگ ندوخت.

اولین دیدگاه را شما بگذارید

سلام مدتی...

مشخصات مدیر وبلاگ

fatomeh khodabakhshian [0]

ویرایش

عناوین یادداشتهای وبلاگ

سلام عجب خیاطیست... مدتی میگذرد... من احساسیم ... لینک عناوین یادداشتها[13]

بایگانی

اردیبهشت 94[8]

ویرایش

خبر مایه اوقات شرعی